حرف دل 

 




 


درد و دل


       آثار بجا يك عاشق


نويسنده



دوستان


دوستان عاشق


موضوعات :


آمار وبلاگ :


لوگوي دوستان


كد جاوا :
 

سادگی عشق

 



نويسنده: vihan مورخ: پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, در ساعت: 1:4
      |+|

دوست دارم

 نیاز من... دوستت دارم

واقعا نمی دانم كه با چه بیانی زیبایی عشق تو را بسرایم.
تمام غم های من با لبخندی كه بر لبهای شیرینت نقش می بندد از بین می رود.
تمام شیرینی زندگی ام با كوچكترین غمی كه بر چهره تو می نشیند محو می شود.
عشق من لحظه ای نیست كه در یاد تو و غرق در خیالت نباشم.
گلم نمی دانم چطوربگویم كه چقدر دوستت دارم
و چه اندازه میزان محبت تو در دلم ریشه افكنده است.
فقط آرزو میكنم كه زندگیم حتی برای یك لحظه هم كه شده
كوتاه شود و تمام آن را در كنار تو باشم.
روز به روز كه می گذرد آتش محبتت در دلم بیشتر می شود
و من به خاطر این محبت تو از صمیم قلب می گویم كه:

" نیــــازمــ با تمــامــ وجـــود دوستت دارم "


نويسنده: vihan مورخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, در ساعت: 23:33
      |+|

تو رو نقاشی کشیدم

 تو را نمی توان نقاشی کرد،  تو را باید سرود

تو رو نقاشی کشیدم
به یه رنگِ خوبِ آبی
تو شدی شبیه دریا
یا به رنگِ آسمونِ آبی

 
تو رو نقاشی کشیدم
با یه رنگِ ارغوانی
دیدم تو، نیلوفری و
حیف تو مرداب بمونی


کشیدم عکسِ تو رو من
سرخ، شبیه رنگِ آتیش
رنگ اون لالۀ قرمز
همون که یه روزی دادیش


نويسنده: vihan مورخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, در ساعت: 23:26
      |+|

مناجات با خدا

 خدایا عذر می خواهم

خدایا عذر می خواهم از این که بخود اجازه می دهم که با تو راز و نیاز کنم عذر می خواهم که ادعا های زیاد دارم در مقابل تو اظهار وجود می کنم در حالی که خوب میدانم وجود من ضائیده ی اراده من نیست و بدون خواسته ی تو هیچ و پوچم, عجیب آنکه از خود می گویم منم می زنم خواهش دارم و آرزو می کنم خدایا... تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم تو مرا آه کردی که از سینه ی بیوه زنان و دردمندان به آسمان صعود کنم تو مرا فریاد کردی که کلمه ی حق را هر چه رسا تر برابره جباران اعلام نمایم تو تار و پود وجود مرا با غم و درد سرشتی تو مرا به آتش عشق سوختی تو مرا در توفان حوادث پرداختی, در کوره ی غم و درد گداختی تو مرا در دریای مصیبتو بلا غرق کردی و در کویره فقر و هرمان و تنهائی سوزاندی.


نويسنده: vihan مورخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, در ساعت: 23:23
      |+|

گیرم بازم بیایی

 گیرم بازم بیایی، از عاشقی بخونی


گیرم بازم بیایی، از عاشقی بخونی
گیرم تا دنیا دنیاست، بخوایی پیشم بمونی
روز غم ام نبودی، خوشیت با دیگرون بود
منو به کی فروختی، اون از ما بهترون بود


نويسنده: vihan مورخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, در ساعت: 23:20
      |+|

خراش

 داستان عاشقانه و کوتاه زخم عشق

توی حیاط دبیرستان یه نفر یقه پیرهنم رو گرفت، فهمیده بود از خواهرش خوشم میاد!
بچه‌ها دور ما حلقه زده بودند و فریاد می‌‌...کشیدند.......قورتش بده....
چون هیکلم بزرگ بود اون هی‌ مشت میزد و من فقط دفاع می‌کردم...!
باز اون مشت می زد و من فقط و  فقط دفاع می‌کردم
بالاخره یه خراش کوچیکی‌ توی صورتم افتاد...


نويسنده: vihan مورخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, در ساعت: 22:15
      |+|

خدا کنه که بارون بباره

 خدا کنه که بارون بباره بباره بباره

خدا کنه که بارون بباره بباره بباره
آخه تورو به یاد من میاره میاره میاره
به یاد اون شبی که واسه آخرین بار دیدمت
چطور دلت اومد بری من که تورو می پرسدیدمت؟!


نويسنده: vihan مورخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, در ساعت: 22:11
      |+|

یک نفر از کوچه ی ما عشق را دزدیده است

 یک نفر از کوچه ی ما عشق را دزدیده است

یک نفر از کوچه ی ما عشق را دزدیده است
این خبر در کوچه های شهر ما پیچیده است
دوره گردی در خیابانها محبت می فروخت
گوئیا او هم بساط خویش را برچیده است
عاشقی می گفت روزی روزگاران قدیم
عشق را از غنچه های کوچه باغی چیده است

 


نويسنده: vihan مورخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, در ساعت: 22:6
      |+|

خدایا

 گفتم :خدایا از همه دلگیرم

گفت: حتی از من؟

گفتم :خدایا دلم را ربودن

گفت:پیش از من؟

گفتم:خدایا چقدر دوری

گفت:تو یا من؟

گفتم:خدایا تنهاترینم

گفت: پس من؟

گفتم :خدایا کمک خواستم

گفت:ازغیر  من؟

گفتم : خدایا دوست دارم

گفت:بیش از من؟

گفتم :خدایا اینقد نگو من

گفت: من توام ،تومن


نويسنده: vihan مورخ: پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, در ساعت: 15:32
      |+|

تنهایی

 من و انتظار و کابوس تنهایی..
من و حس اینکه هر لحظه اینجایی

 

دارم آینه‌ها رو گم میکنم کم کم..
تو رو هر طرف رو میکنم، می‏بینم

نگو از تو چشمام چیزی نمی‏خونی..
تو که لحظه لحظه حالم رو می‏دونی

اگه این بهارم برنگردی خونه..
دیگه چیزی از من یادت نمی‏مونه

منو رها کن از این فکر تنهایی..
تو نرفتی، نه تو هنوزم اینجایی

دارم از خودم با فکر تو رد میشم..
دارم 
عاشقی رو با تو بلد میشم

نگو از تو چشمام چیزی نمی‌خونی..
تو که لحظه لحظه حالم رو می‏دونی

اگه این بهارم برنگردی خونه..
دیگه چیزی از من یادت نمی‏مونه

منو رها کن از این فکر تنهایی..
تو نرفتی، نه تو هنوزم اینجایی

منو رها کن از این فکر تنهایی..
تو نرفتی، نه تو هنوزم اینجایی


نويسنده: vihan مورخ: پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, در ساعت: 15:28
      |+|

تنهایی من

 قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره‌های 
زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی 
و خود در تنهایی و 
سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره‌ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره‌های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و 
دوری


نويسنده: vihan مورخ: پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, در ساعت: 15:24
      |+|


Template By : www.TakTemp.com

 


armin07

vihan

armin07

http://armin07.loxblog.com

حرف دل

سادگی عشق

حرف دل

سلام دوستان گلم به وبلاگ(حرف دل خوش اومدید امیدوارم خوشتون بیاد نظر یادتون نره!!! سلام دوستان به وب من خیلی خیلی خوش اومدید

حرف دل

قالب بلاگفا

قالب پرشين بلاگ

قالب وبلاگ

Free Template Blog